کافي است دراز بکشم ...

 چشمهايم را ببندم ...

 و نفس نکشم ...! 

 آغوش گرم تو مهر باطلی است بر همه سردی های روزگار

نمیدانم تو را به اندازه ی نفسم دوست دارم

یا نفسم را به اندازه ی تو

نمیدانم چون تو را دوست دارم نفس میکشم

یا نفس میکشم که تو را دوست بدارم

نمیدانم زندگیم تکرار دوست داشتن توست

یا تکرار دوست داشتن تو زندگیَم

تنها میدانم ، بسیار میخواهم تو را . . . بسیار . . . 

دیکتاتور تویی و آغوشت !

که هر بار مرا تسلیم می کنيد . . . !

مرد نیستم اما حرفم یکیست

عزیزم دوس دارم اگه یه روز منو دوس نداشتی به خودم خیلی راحت بگی

حتی اگه حس کردی کمتر از گذشته دوسم داری بگو بهم

خواهش میکنم حسین